عضو ناظر مجلس در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی با اشاره به اینکه برخی اشخاص از تشکیل جلسات ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی جلوگیری میکنند، گفت: اعلام هویت این اشخاص مقدور نیست.
عزت الله یوسفیان ملا در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری آنا، با اشاره به اینکه ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی از سوم مهر سال جاری تاکنون جلسهای تشکیل نداده است، اظهار داشت: در این خصوص هیچ علتی اعلام نشده است. درواقع ستاد بدون هیچ علت مشخصی تعطیل شده است.
عضو ناظر مجلس در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی با بیان اینکه دبیرخانه ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی از سالها پیش در دولت بوده است، یادآور شد: درواقع متولی کار دولت است؛ چراکه رئیس ستاد، معاون اول رئیس جمهور است.
وی افزود: البته اوایل کار، رهبر معظم انقلاب نامه تشکیل ستاد را خطاب به سران سه قوه نوشتند و آنان نیز کار را به زیرمجموعه های خود ارجاع دادند. تا مدتی این جلسات به طور پراکنده در قوای گوناگون تشکیل می شد و بعد دبیرخانه آن در دولت مستقر شد و رئیس آن، معاون اول رئیس جمهور شد.
یوسفیان ملا با بیان اینکه جلسات این ستاد تا پیش از سوم مهرماه امسال معمولا هر دو هفته یک بار برگزار می شد، خاطرنشان کرد: ستاد گاهی حتی جلسات فوق العاده تشکیل می داد اما از سوم مهر تا کنون به طور کامل تعطیل شده است؛ هیچ صحبتی از آن نیست و هیچ کس اقدامی نمیکند. به نظر می رسد برای کشور هیچ اهمیتی ندارد که مبارزه با فساد اتفاق بیافتد یا خیر.
وی در پاسخ به این پرسش که عوامل تشکیل نشدن جلسات ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی چه کسانی هستند، گفت: ما حدس و گمانهایی در این ارتباط داریم اما نمیتوانیم اسامی اشخاص دخیل در این موضوع را اعلام کنیم. درواقع تشکیل جلسات به عهده دولت بود و قوه قضائیه و قوه مقننه با ارسال دعوتنامه رسمی به جلسات دعوت می شدند؛ ولی اکنون اصلا جلسات تشکیل نمی شود.
نماینده مردم آمل و لاریجان در مجلس با بیان اینکه من حدود یک ماه و نیم پیش با آقای رئیس جمهور در ارتباط با عدم تشکیل جلسات ستاد به صراحت صحبت کردم، اظهار کرد: من در جلسه دیدار روسای کمیسیونهای مجلس با رئیس جمهور این مورد را به آقای روحانی گفتم و ایشان گفتند حتما این کار انجام خواهد شد. پس از این دیدار هم یکی دو بار در تماس های تلفنی با دفتر آقای رئیس جمهور پیگیر برگزاری جلسات ستاد شدیم اما هنوز هیچ خبری نشده است.
به گفته یوسفیان ملا، ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی حدود 18 ـ 17 سال پیش و در دولت اصلاحات، با دستور مقام معظم رهبری تشکیل شده است.
وی درخصوص عملکرد ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در دولت یازدهم و دوازدهم گفت: عملکرد ستاد شدت و ضعف داشت. بعضی جاها خوب و بعضی جاها بد عمل می شد اما مسلما آنچه باید؛ اتفاق نمی افتاد و به صورت ریشهای کاری انجام نمیشد.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در ادامه اظهار کرد: درواقع این ستاد، ستاد هماهنگی مابین دستگاههاست تا مسئولین آنها بدانند چطور به قضایای مرتبط با فساد ورود کنند.
یوسفیان ملا اضافه کرد: در جلسات این ستاد گاهی اسامی اشخاص هم اعلام می شد و پیرامون آنها بحث می شد. همچنین پروندههایی مثل پرونده بابک زنجانی مطرح می شد و تصمیمگیری می شد که وزارت امور خارجه چه اقدامی به عمل آورد، با دادگستری چگونه همکاری شود و الخ. بهعلاوه مسائلی مثل معوقات بانکی و ورشکستگیها در جلسات مطرح می شد و درخصوص آنها تصمیمگیری هایی می شد؛ که البته فعالیتهای ستاد با شدت و ضعف همراه بود. اما اکنون همان فعالیتهای سابق هم تعطیل شده است.
منبع: آنا
خبر مربوط به 9 اسفند 96
یادداشت؛
ترسفروشی و عقلنمایی!
«جنگِ شناختی» بیش از هر چیز، «جنگِ زبانی» است؛ یعنی در این جنگ، با «بازیِ زبانی» و «مغالطههای لفظی»،شناختمردم نسبت به واقعیّتها تغییر داده میشوند
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا،در حاشیۀ توصیۀ رهبرِ انقلاب به «ترسوها» مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی نکاتی را مطرح کرد.
[۱]. «جنگِ شناختی» بیش از هر چیز، «جنگِ زبانی» است؛ یعنی در این جنگ، با «بازیِ زبانی» و «مغالطههای لفظی»، شناختها و درکهای مردم نسبت به واقعیّتها تغییر داده میشوند و مردم، گرفتارِ «تحریف» میشوند. «واقعیّت» در متنِ خود، «زبان» ندارد که به سخن آید و خویش را توصیف کند، بلکه این ما هستیم که آن را «روایت» میکنیم. و روایتِ انسانها از واقعیّتها، گاه مطابقِ با آن است و گاه، مخالفِ با آن. و از آنجاکه بسیاری از مردم، برداشت و تفسیرِ مستقیمی از واقعیّتها ندارند، بهسراغِ «روایتها» و «تحلیلها» میروند و آنها را مبنای «انتخابها» و «تصمیمها»ی خود قرار میدهند. اینجاست که روشن میشود روایتهای زبانی از واقعیّت، تا چه اندازه میتواند جامعه را دستخوشِ «چرخشها و دگرگونیهای بنیادی» قرار دهد.
عالَمی را یک سخن، ویران کند
روبهانِ مرده را شیران کند
(مثنویِ معنوی، دفترِ اوّل، بیتِ ۱۵۹۷).
[۲]. جنگِ شناختی در دهۀ اخیر، بهخصوص در عرصۀ سیاسی، به اوجِ خودش رسیده است؛ چنانکه نیروهای تکنوکرات در انتخابهای سالهای نودودو و نودوشش، بیآنکه در مقامِ «عمل» و در عالمِ «عین»، برگِ برندهای در اختیار داشته باشد، فقطوفقط با تکیه بر «جنگِ شناختی» و «بازیِ زبانی»، بخشهایی از مردم را به مردابِ تفسیرها و روایتهای آغشته به «تحریف» افکند. تمام یا اغلبِ روایتهای او در این صحنۀ سیاسی، چنین بودند. اینکه «علتالعللِ مشکلات، تحریم است»؛ اینکه «تحریمها از طریقِ مذاکره برطرف خواهند شد»؛ اینکه «در سیاستِ خارجی، باید واقعبین بود نه خوشبین یا بدبین»؛ اینکه «برجام، فتحالفتوح بوده است»؛ اینکه «بهمحضِ اجراشدنِ برجام، تحریمها برطرف خواهند شد»؛ اینکه «مقاومت بهمعنیِ ماجراجویی است»؛ اینکه «مردم باید میانِ جنگ و مذاکره، یکی را انتخاب کنند»؛ اینکه «مردم باید میانِ تقابلِ با جهان یا تعاملِ سازنده با جهان، یکی را انتخاب کنند»؛ اینکه «ما حتّی در آبخوردنِ خویش خویش هم، محتاجِ برطرفشدنِ تحریمها هستیم»؛ اینکه «اقتضای عقلانیّت، مذاکره با کدخدای جهان است»؛ و … .
[۳]. «عقل» و «عقلانیّت»، سخنی است که در طولِ دهۀ اخیر، بارهاوبارها، با ابزاری برای تحقیر و طردِ «فکر و فرهنگِ انقلابی» و «نیروهای انقلابی» تبدیل شده است؛ گویا «انقلاب» و «انقلابیگری»، سرِ سازگاری با «عقلانیّت» ندارد. هم جریانِ اصلاحات و هم جریان ِاعتدالگرا، همواره با تکیه بر این مفهوم، هر گونه «تحرّک و تلاشِ مجاهدانه و انقلابی» را ملامت کرده و اینچنین به مردم القاء نمودهاند که عقلانیّت، حکمِ متفاوتی دارد. در حقیقت، آنچهکه آنها عقلانیّت میخوانند، «عقبنشینی» و «وادادگی» و «تسلیم» و «ترس» و «گریز» است، امّا برای آنکه خویش را توجیه کنند و بر ضعفهای خویش، «عنوانهای مقبول» بگذارند، واقعیّتهایی را که بر این عنوانها دلالت دارند، «عقلانیّت» مینامند. برایمثال، اگر معنای واقعیِ «مذاکره با آمریکا» این باشد که ایران به زانو درآمده و فشارهای اقتصادی، بهسرانجامِ خویش رسیدهاند، آنها اینطور استدلال میکنند که اکنون اقتضای عقلانیّت، مذاکره کرد و باید بر اساسِ منافعِ ملّی، تصمیم گرفت و بهانه بهدستِ طرفِ مقابل نداد. یا چنانچه رئیسِ مجلس، برخلافِ رویّۀ دیگر مسئولین، به میانِ مردم برود و حتّی با رعایتِ دستورالعملها، از بیمارانِ کرونایی عیادت کند، متهم به بیعقلی میشود؛ چراکه خود را بیدلیل، به ورطۀ خطر افکنده است! حالآنکه این حکم، حکمِ ترس و مسئولیّتگریزی و تنبلی است، نه حکمِ عقل! فراتر از این، باید گفت فاصلهای بسیاری که نیروهای تکنوکرات از مردم گرفته اند، حتّی اقتضای عقلِ سیاسیِ محض نیست و محاسباتِ سیاسی و انتخاباتی نیز این اندازه گسستگی و بریدگی از مردم را تجویز نمیکند. بدینسبب این که مقبولیّت و پایگاهِ اجتماعیِ وی، بهطورِ بیسابقهای کاهش یافته است.